معاویه چگونه بر حکومت اسلامى استیلا یافت؟
معاویه چهگونه بر حکومت اسلامى استیلا یافت؟
معاویه برای استیلا بر قلمرو حکومت اسلامی از دو ابزار استفاده کرد:
1- استفاده از گرایشها و تمایلات اجتماعی او برای جذب مخالفان خود این شیوه را به کار گرفت. ماکس وبر دربارهى جذب میگوید: جذب فرایندیی اجتماعی است و زمانیی به وقوع میپیوندد که در ساختار قدرت افراد و گروههایی که برای حاکمیت خطرآفرین اند آگاهانه به موقعیتهایی رسانده شوند یا در وضعیتیی قرار گیرند که کم و بیش در جریان فعالیتهای رسمی حاکمیت قرار گیرند و به اجرای آنها مدد رسانند یا حداقل در جهت مخالف آن حرکتیی انجام ندهند (مجلهى اطلاعات سیاسی اقتصادی, سال چهارم, 1368).
همسو کردن مخالفان یا بیتفاوت کردن و خنثی کردن آنان فرمولیی است که معاویه از آن استفاده کرده است. راه اجرای این فرمول استفاده از تمایلات مردم در هر موقعیت است. سالها بود که [در جامعهى صدر اسلام] دو گرایش اجتماعی و تمایل جمعی پدید آمده بود: ثروت و مقام.
گرایش اول: ثروت. ثروت, یکی از عوامل برای واداشتن افراد مخالف به رفتار دلخواه است. از این رو گفته شده است که ثروت یکیی از سلاحهای پیکار سیاسی است. اتوفریدمان میگوید: برخی اشخاص زود تحت تأثیر تبلیغ قرار میگیرند, چون تبلیغ با خواهشها و کنشهای آنان مطابقت دارد. به طور مثال, مردیی که یک عمر فقیر بوده است, اگر بشنود فلان دسته یا گروه منافع مادی او را تأمین میکند, در این جا منطق و تعقل هیچ دخالتیی ندارد (کتاب روانشناسی در خدمت سیاست, ص 107). جرجی زیدان میگوید: عامل اصلی و مؤثریی که معاویه و سایر امویان برای پیشرفت کار خود به کار بردند, بذل و بخشش اموال و املاک بود که بدان وسیله بر علی و فرزندانش غالب شدند. چون آل علی حق و حقیقت را بهترین پناه و یار خود میدانستند و بذل و بخشش اموال عمومی را برای پیشرفت سیاست خود پستی و نابهکاری میشمردند (تاریخ تمدن, 1, 64). این جا این سؤال پیش میآید که, مردمیی که در زمان پیامبر خرما از دهان خود در میآوردند و به دیگری میدادند چهطور شد که میل به ثروت پیدا کردند؟ پاسخ این است که, بعد فتح ایران و قسمت اعظم روم, اموال زیادیی به مدینه سرازیر شد. خلیفهى دوم تا این ثروت و کنیزان را دید, گفت: وای, دین مردم از بین رفت. در توزیع این اموال نیز خطاهایی رخ داد. خلیفهى دوم 18 طبقهى اجتماعی تشکیل داد. کسانیی که در طبقات بالاتر بودند بیشتر از امتیازها و اموال بیت المال بهرهمند میشدند. همین باعث شد که جامعهى اسلامی طبقاتی شود و به طور مشخص دو طبقهى فقیر و غنی پدید آید. وقتیی که طبقات بالا به ثروتاندوزی روی آوردند طبقات پایین نیز به دنبال ثروت رفتند. سیاست غلط خلیفهى سوم نیز به این کجروی دامن زد. عثمان, غیر از زمینها و اسبهایی که داشت, 1000000 درهم و 150000 دینار داشت. خیلی از کسانیی که به معاویه روی آوردند همین زراندوزان طبقات بالا بودند. معاویه میگفت: هزاران درهم به این و آن میدهم تا از جنگ جلوگیری کنم. نقش نگین معاویه این بود: «لکل عمل اجر» هرکس برای من کاریی کند مزد میگیرد. او توانست عدهیی از یاران حضرت علی (ع) را جذب کند. البته بعضیها جذب نشدند.
ابوذر که به شام تبعید شد, بعد از مدتیی معاویه دید که در شام بینوایان در تدارک قیام علیه معاویه اند. با پیگیری به این نتیجه رسید که سخنان و رفتار ابوذر اینان را تحریک میکند. معاویه شبانه 1000 دینار برای ابوذر فرستاد. روز بعد کسیی را فرستاد که معاویه گفته است دینارها را پس بدهید, اشتباه شده است. ابوذر گفت: همه را به فقرا دادهام سه روز به من مهلت بدهید تهیه کنم و به شما برگردانم. معاویه فهمید که ابوذر را نمیتواند با مال جذب کند. در صفین عدهیی از قاریان قرآن در سپاه معاویه بودند. اینان در مناظره با حضرت علی (ع) سست شدند و خواستند به طرف آن حضرت بروند. معاویه که فهمید آنان را تطمیع کرد. وقتی که معاویه برای یزید بیعت میگرفت, مردیی به معاویه گفت: ای امیرمؤمنان اگر مؤمنان را به یزید واگذار نمیکردی ایمان را ضایع کرده بودی. احنف بن قیس به او گفت: این چه سخنیی بود که به معاویه گفتی! او گفت: ای احنف میدانم که یزید بدترین خلق خداست ولی چه کنم که اموال را حبس کردهاند و کلیدش همین حرفهاست. هانی به معاویه پرخاش کرد و گفت: تو یزید را به امارت گماردی در حالیی که خودت هم زیادی بودی. معاویه به او گفت: چه حاجتیی داری؟ هانی گفت: والی تو در عراق زیاد مالیات میگیرد. معاویه گفت: مالیات تو را به تو بخشیدم. چه نیاز دیگریی داری؟ هانی گفت: مالیات قبیلهم را نیز به من ببخش. معاویه آن را هم به او بخشید و با او گفت: چه نیاز دیگری داریی؟ هانی گفت: به من اجازه بده که مأمور گرفتن بیعت برای یزید بشوم. معاویه به او اجازه داد که با والی عراق همکاری کند. معاویه میخواست عقیل را نیز با ثروت جذب به خود کند.
گرایش دوم: مقام. گرایش به مقام در واقع تجلی نیاز درونی انسانها به قدر و منزلت است, که ممکن است در سطح وسیع در جامعه به صورت یک ارزش اجتماعی جلوه کند. تفویض مقام میتواند به عنوان شیوهیی برای جذب افراد در اختیار قدرت سیاسی قرار گیرد. معاویه کسانیی را که اگر در حکومت نباشند مسأله ایجاد میکنند به دایره حکومت وارد میکرد. عمروعاص, زیاد بن ابیه و مغیرة بن شعبه از آنان اند. حضرت علی (ع) حاضر نبود از این ابزار برای جذب مخالفان استفاده کند. ابوالاسود دوئلی از طرف عثمان بن حنیف به سراغ طلحه رفت که با او مذاکره کند. طلحه به او گفت: علی چهگونه میخواهد فرمان فرمان او باشد و ما با او در خلافت شریک نباشیم. او بصره و کوفه را به ما واگذار نکرد. معاویه, عبیدالله بن عمر را که به او پیوست, در جنگ صفین به سراغ حسن بن علی (ع) فرستاد که به او بگوید: مردم با پدر تو مخالف اند چون عدهیی از قریش را کشته است. تو از او جدا شو, من از همه برای تو بیعت میگیرم.
2- ابزار دوم, [سوء استفاده از] زمینههای مذهبی مردم است. یکیی از قویترین احساسات انسان, احساسات مذهبی است. تصور ایجاد یک موج عظیم در پرتو احساسات مذهبی تصور دورازذهنیی نیست. معاویه از این روش استفاده کرد. تحریک احساسات مذهبی در چند سطح صورت میپذیرد: [1] فرد خودش را مذهبی جلوه دهد. [2] پیام و سخن خود را مذهبی جلوه دهد. [3] پیام خودش را از طرق دینی, مثل نقل حدیث و استفاده از منابر و مساجد به مردم ابلاغ کند. [4] از نمادهای دینی استفاده کند. [5] رقیب خود را ضد دین معرفی کند.
پنجاه سال از این ابزار استفاده کردند که با حرکت امام حسین (ع), یک نفر از مدینه با او همراهی نکند. این ابزارها مؤثر واقع شد و هیچ کدام از شهدای کربلا از مدینه نیست. جاعلان حدیث چقدر در مدح و منقبت معاویه حدیث ساختند و او را امین وحی و هدایت یافته نامیدند. نقل کردند: که روزیی رسول خدا (ص) فرمود: اکنون مردیی از بهشت وارد میشود؛ و بعد از آن معاویه وارد شد. معاویه مخالفان خودش را مرتد و بیدین قلمداد میکرد. او گفت: آیه «من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله» در شأن ابن ملجم است. گفتند: روایت «انت منی بمنزلة هارون من موسی» تحریف شده است و در اصل چنین بوده است: انت منی بمنزلة قارون من موسی. اتو فریدمان میگوید: تهیهى مدرک و ایجاد تهمت و افترا و لکهدار کردن طرف بههروسیله و استفاده از نیروی تنفر بر علیه هدف و سود گرفتن از نیروهای ضمیر ناخودآگاه و انعکاس آن به روی هدفها از ابزار قدرتطلبان است (روانشناسی در خدمت سیاست, 98). مسعودی در مروج الذهب مینویسد: ائمهى جمعه در 80000 مسجد و منبر در مدح خلفا بهویژه عثمان و معاویه و در قدح علی (ع) و اولادش سخن میگفتند. معاویه منبر پیامبر را به شام برد و به مردم مدینه گفت: شما خلیفه را کشتهاید و لیاقت ندارید که منبر پیامبر اینجا باشد. آخرین کار معاویه در صفین این بود که دستور داد قرآنها را بر سر نیزه کنند. هاشم مرقال, در صفین جوانیی را دید که میجنگد و به علی (ع) دشنام میدهد. به او گفت: چرا به او فحش میدهی؟ او گفت: چون نماز نمیخواند و دین ندارد و قاتل خلیفه است. هاشم مرقال با او صحبت کرد و او از نظرش برگشت. امام حسین (ع) در عاشورا زیاد این آیه را میخواند: «ولا یحسبن الذین کفروا أنما نملی لهم خیر لانفسهم إنما نملی لهم لیزدادوا إثما و لهم عذاب مهین» [آل عمران 178] «ما کان الله لیذر المؤمنین علی ما أنتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب و ما کان الله لیطلعکم علی الغیب و لکن الله یجتبی من رسله من یشاء فآمنوا بالله و رسله و إن تؤمنوا و تتقوا فلکم أجر عظیم» [آل عمران 179] یکیی از مخالفان حضرت وقتی این آیه را شنید گفت: طیب ماایم و خبیث شمااید. اینان با «الله اکبر» سوار بر مرکب میشدند و با وضو و قربة الی الله به میدان جنگ به امام حسین (ع) می آمدند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید صادق قادرى در شب هفتم محرم